شب یلدااااااااا (93)
سلام دخملی
عروسک مامان چون امسال اولین سالی بود که طولانی ترین شب سال یعنی یلدا رودر کنارمون بودی دوست داشتم شبی متفاوت تراز یلدای سال های قبل داشته باشیم ،واسه همین از 2 هفته قبل از یلدا رفتم یه پارچه خوشکل خریدم که شب یلدا بابانویلمون باشی.
چند روز قبل از یلدام رفتیم شیراز خونه مامان اینا تا یلدامونو اونجا بگذرونیم،شب یلدا کلی تدارک چیدیم و قرار شد که عمه ذهره اینام بیان خونه مامان اینا تا دوره هم باشیم،عصر روز یلدا با بابا مهدی و مامان بردیمت آتلیه نگاتیو و بالباس بابانویل ازت عکس گرفتیم،بس خوشکل و نازشده بودی تو این لباس کلی خانوم عکاس و بچه های آتلیه ذوقت کردن فدات شم جوجه مامان،بعداز نماز مغرب و عشاء هم سفره یلدامونو آماده کردیم و کلی خوارکی های خوشمزه داشتیم،شام راتاتویی(غذای مورد علاقه بابامهدی)بود،انارو هندونه و آجیل و کنجدوخرما و .....هندونه شب یلدامونم دایی امین تزیینش کرد،کلی شعر از حافظ خوندیم و خاطره تعریف کردیم خیلی خوش گذشت.
ان شاالله که سالم باشی و یلدای هرسال باوجودنازنینت جمعمونو شیرین ترو گرم تر کنی عسلم.
عکس در ادامه مطلب