اولین دعوت عروسکم به جشن تولد
سلام شاه دختره مامان
دختره نازنینم 93/12/14 تولد یک سالگی دوستت محمد امین بود.
الااااااااااااهی فدات شم عزیزم،اولین تولدی بود که دعوت شده بودی.
چند روز قبل از تولد،با بابا مهدی رفتیم و یه لباس خوشکل واسه دوستت خریدیم.
یه کلاه تولدم واسه شما گرفتیم که روز جشن بزاری سرت گلم،
روز تولد خیلی دختره خوبی بودی و با بچه ها بازی کردی و موقع اعلام هدایام کناره محمدامین جون بودی و دس دسی میکردی(یه کمم نی نای نای کردی شیطونا) ولی وقتی دیدی هدیه های که باز میشن میدن به محمدامین ناراحت شدیو گریه کردی منم دهنم از تعجب باز مونده بود که چی شد؟گریه چرا آخه که متوجه شدم بله خانومی فکر کرده تولدشه و واسه شما تولدت مبارک میخونن،ولی وقتی دیدی هدیه ها ماله یکی دیگس ،تازه فهمیدی اصل مطلب چیه،جووووووووووون دلم چه اون لحظه خوردنی شده بودی،بعد دره گوشت بهت گفتم نازگلم بهت قول میدم که خودم واست یه تولده خوشکل بگیرم،
شما هفت ماه و نیمت بودعزیزم ولی هزااااااااااااااااااار ماشاالله که چقدر باهوش بودی مامانی،
اینم عکسای خوشملت
کودومشونو بردارم
آهان این خوبه
اینجا فهمیدی که هدیه ها مال شما نیست
فدای شرم و حیات عشقم
کمی بعد ......
واااااای مامی
اینم هدیه محمدامین جون